نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





نگاه کن که به خاک سیاه افتادم

 


 

هنوز فکر من اینست اینکه ... پشت دری 

قرار بود بیایی تویی که در سفری


دلم گرفته برایت چرا نمی شنوی . . .

بگو به من به کدامین گناه در به دری


هزار بغض نترکیده در گلو دارم

اگرچه رفته ای اما همیشه در نظری



مرا کشانده خیالت به پرتگاه عمیق

پلنگ وار براین پرتگاه می نگری



مگیر خرده از اینکه غزل نمی گویم . . .

کجاست شوق نوشتن. . . نگاه مختصری



دوباره سهم من از عشق لانه ای خالیست

چه می شود که تو بر روی شاخه ام بپری



بجای تو گل سرخی نشسته در چشمم

میان آتش و دودم اگرچه بی خبری . . .



ببین که آتش نمرود مانده در بدنم

تو از زبانه ی آتش چرا نمی گذری . . .؟



قرار بود برایم بهشت باشی تو . . .

بیا نمانده بجز خاک گور من اثری



نگاه کن که به خاک سیاه افتادم

نگاه کن به نگاهم تویی که خیره سری



کمک بکن بتوانم دوباره برخیزم

چه می شود که مراهم تو با خودت ببری


 


[+] نوشته شده توسط احد در 9:58 | |







عشق

برای تو زندگی میکنم ، به عشق تو زنده هستم ، اگر نباشی دیگر نیستم

تویی که بودنت به من همه چیز میدهد، هر جا بروی دلم به دنبال تو میرود...

عشق تو ، حضور تو، به من نفس میدهد هوای بودنت

این دیگر اولین و آخرین بار است که دل بستم ،

نه به انتظار شکستم ، نه منتظر کسی دیگر هستم

تو در قلبمی و تنها نیستی ، تو مال منی و همه زندگی ام هستی...

همین که احساس کنم تو را دارم ، قلبم تند تند میتپد ،

به عشق تو میگذرد روزهای زندگی ام...

به عشق تو می تابد خورشید زندگی ام ،

به عشق تو آن پرنده میخواند آواز زندگی ام

و این است آغاز زندگی ام ، گذشته ها گذشته ، با تو آغاز کردم و با تو میمیرم....

به هوای تو آمدن در این هوای عاشقانه چه دلنشین است ،

به هوای تو دلتنگ شدن و اشک ریختن کار همیشگی من است

بودنم به عشق بودن تو است ، اگر اینجا نشسته ام به عشق این انتظار است

در انتظار توام ، تا فردا ، تا هر زمان که بخواهی چشم به راه آمدن توام

خسته نمیشود چشمهایم از این انتظار ، میمانم و میمانم از این خزان تا پایان بهار

تا تو بیایی و او که به انتظارش نشستم را ببینم ،

تا چشمهایت را ببینم و دنیای زیبایم را در آغوش بگیرم

نمیتوان از تو گذشت ، به خدا نمیتوان چشم بر روی چشمهایت بست ،

بگذار تو را ببینم ، تا آخرین لحظه ، تا آخرین حد نفسهایم....

نمیگویم که مرا تنها نگذار ، تو در قلبمی و هیچگاه تنها نمیمانم ، نمیگویم همیشه بمان ،

تا زمانی که هستی من نیز میمانم ، اگر روزی بروی ، دنیا را زیر پا میگذارم ،

نمیگویم تنها تو در قلبمی، نیازی به گفتنش نیست آنگاه که تو همان قلبمی...

قلبی که تنها تپشهایش برای تو است ،

زنده ماندن من به شرط تپشهای این قلب نیست ، به عشق بودن تو است !




 


[+] نوشته شده توسط احد در 18:56 | |







عاشقــــــــــــــــی....

 

 

 


 

****************                                              ******************

 

 

*****************************               *****************************

 

 

******************بگذار سر به سینه ی من تا که بشنوی*********************

 

 

******************آهنگ اشتیاق دلی دردمند را********************

 

 

**********شاید که بیش از این نپسندی به کار عشق*********

 

 

*******آزار این رمیده ی سر در کمند را*********

 

 

**بگذار سر به سینه ی من تا بگویمت...**

 

 

اندوه چیست؟ عشق کدام است؟ غم کجاست؟

 

 

*بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان... *

 

 

*عمری است در هوای تو از آشیان جداست*

 

 

*بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح... *

 

 

*بگذار تا بنوشمت ای چشمه ی شراب*

 

 

*بیمار خنده های توام*

 

 

*بیشتر بخند،*

 

 

*خورشید آرزوی منی... *

 

 

*گرمتر بتاب گرمتر بتاب*

 

 

*گرمتر بتاب گرمتر بتاب... *

 

 

>>(متن از دوسته خوبم (ش)ازش ممنونم)<<

 

 

{عیدتون مبارک...یه سبد پر از آرزو های خوش تقدیم به شما...}

 


 

 

 


[+] نوشته شده توسط احد در 23:16 | |







کاش میدانستی

 

  نبودنت بهترین بهانه است برای اشک ریختن


    ولی کاش بودی تا اشکهایم از شوق دیدارت سرازیر میشد ...


    کاش بودی و دستهای مهربانت مرهم همه دلتنگیها و نبودنهایت میشد ...


    کاش بودی تا سر به روی شانه های مهربانت می گذاشتم


    و دردهایم را به گوش تو میرساندم... بدون تو عاشقی برایم عذاب است


    میدانم که نمیدانی بعد از تو دیگر قلبی برای عاشق شدن ندارم...


    کاش میدانستی که چقدر دوستت دارم و بیش از عشق بر تو عاشقم...


    میدانی که اگر از کنارم بروی لحظه های زندگی برایم پر از درد و عذاب میشود


    میدانم که نمیدانی بدون تو دیگربهانه ای نیست برای ادامه ی زندگی جزانتظار آمدنت ...

-_-_-_**-_-_-_-**_-_-_-**_-_-_-_-**_-_-_-**-_-_-_-**-_-_-_-**-_-_-_-**_-_-

 


[+] نوشته شده توسط احد در 23:6 | |







معنی عشق چیست؟

به گل گفتم: "عشق چیست؟" گفت: "از من خوشگل تر است..."

 

به پروانه گفتم: "عشق چیست؟" گفت: "از من زیبا تر است..."

 

به شمع گفتم: "عشق چیست؟" گفت: "از من سوزان تر است..."

 

به عشق گفتم: "آخر تو چیستی؟" گفت: "
نگاهی بیش نیستم


[+] نوشته شده توسط احد در 21:54 | |







یه دروغ ساده

 

 

یه دروغ ساده......

شب مهتابه و چشام بازم از یاد تو خیسه

دیگه عادت شده با بغض واسه تو مینویسه

کاش می فهمیدی که قلبم خونه آرزوهات بود

یه نفس تنها نبودی همیشه دلم باهات بود...

    آسمون و ماه نقرش با یه عالمه ستاره

شاهدن که این بریدن دیگه برگشتی نداره

رفتی بی اونکه بدونی دل من مال خودت بود

حال بغضای شبونم به خدا حال خودت بود

سهم چشای تو بودن توی دنیا هرچی داشتم

واسه ی خاطر نازت جونمو گرو گذاشتم

یه دروغ ساده اما قصه ما رو بهم زد

سرنشتمونو آخر با جدا کردن رقم زد

تو پشیمون شدی و من حالا صندوقچه دردم

سخته اما باورش کن من دیگه بر نمیگردم

اما یادت باشه حرفا مث گوله های برفن

خیلیا قربونی های بی گناه چندتا حرفن

تو ترانه های شرجیم میدرخشی تو همیشه

اما من هر کاری کردم که ببخشمت نمیشه

**************


 

                    پرنده ای هستم در قفس........   

پرواز را از من گرفته اند......

                                          بالهایم بسته است......

و احساس را از من گرفته اند.....

         من و امید پروازی دوباره......

من و احساس آوازی دوباره.....

                                من و شادابی و عشق دوباره.....

        به من آموختند آزاد باشم

                                            میان گل ها  برقصم شاد باشم.....

بخوانم با نوای باد پاییز...

                                             و پروازی کنم از روی جاریز.......

ولی افسوس آن عشق ها رفتند.....

      

********

 

اگر كسی مرا خواست ،

                             بگویید رفته باران‌ها را


تماشا كند .


                  و اگر اصرار كرد ،


بگویید برای دیدن توفان‌ها


              رفته است .


و اگر باز هم سماجت كرد ،


                              بگویید رفته است تا دیگر


باز نگردد .........................


[+] نوشته شده توسط احد در 21:48 | |







راز گل عشق

راز گل عشق

 

ابرها مثل من در کوچه پس کوچه های شهر سرگردانند!

باران میبارد و من غرق در زیر قطره های بارانم ،

دستهایم را بر روی گونه ام گذاشته ام تا کسی نفهمد که گریانم!

با دلهره از کوچه ها میگذرم ، نمیخواهم کسی بفهمد که در جستجوی یارم!

چه آرام میبارد باران بر تن نا آرامم ،

چه زیبا میریزد اشکهایم همراه با قطره های باران!

چه سخت میسوزد تن خسته ام ، به خدا مثل یک پرنده با بالهای شکسته ام!

کسی نمیداند که همراه با خود یک قلب شکسته دارم ،

به دنبال گلی هستم که تمام دنیا را در جستجوی او گشته ام !

این یک راز است که اینگونه عاشق شده ام ،

عاشق گلی که تنها با او ، به اوج عشق رسیده ام !

گلی که سالها در جستجوی او گشته ام ، با چشمهای خیس به او رسیدم !

او را از شاخه اش نچیدم تا خشک نشود ، مثل قلب من پر پر و شکسته نشود!

در همانجا برایش مردم و گفتم همانجا خاکم کنید ،  

تا وقتیکه مردم  با نام او رهسپارم کنید !

خاک شدم برای ریشه ی آن گل ، فدا شدم برای زیباترین گل!

آیا او باور کرد که به عشق وفادارم ، تنها او را میخواهم و با او همصدایم!

آیا او باور کرد که من فدایش میشوم  !

غریبه ای آمد و گلم را از شاخه اش چید و رفت

اینک این جان من است که خاک شد و

در ریشه های آن شاخه ی بی گل گرفتار شد ....


[+] نوشته شده توسط احد در 21:44 | |







مرا نمیخواهی دیگر

مرا نمیخواهی دیگر میدانم
حتی اگر مرا ببینی هم نمیشناسی مرا دیگر میدانم
اینک همان نامه ای که برایم نوشتی را میخوانم
چه عاشقانه نوشته ای همیشه با تو میمانم
یک قطره اشک بر روی نامه میریزد،
چند لحظه میگذرد و نامه خیس خیس میشود
بدجور دلم را شکستی ، مدتیست که با من سرد سرد هستی
نمیدانم دیگر چه بگویم ، فراموشت کنم یا در غم نبودنت بسوزم
شبها را تا سحر بیدار بمانم ، یا شعر غمگینی که سروده ام را برای چندمین بار بخوانم
دلت از سنگ شده بی وفا ، چگونه دلت آمد بازی کنی با این دل تنها
مرا نمیخواهی دیگر میدانم ، احساس میکنم در آغوش کسی دیگر خوابیده ای میدانم
عطر و بوی تو پیچیده فضای غمگین قلبم را ، چیزی نگو دیگر نمیخواهم بشنوم بهانه های رفتنت را …
مقصر قلب من بود که عاشق شد ، به عشق بودنت بدجور به تو وابسته شد
امروز که آمده نه تو را میبینم و نه عشقی از تو را ، تنها میشنوم صدای هق هق گریه هایم را
بی خیال دیگر نه من نه تو ، ببین یک قلب ساده از آنجا عبور میکند به دنبالش برو
بدجور دلم را شکستی بی وفا ، حرفهای تو کجا و تنهایی غمگین من کجا
از همان اول هم نباید به تو دل می بستم ، میپذیرم سادگی دلم را…


[+] نوشته شده توسط احد در 21:37 | |







جملات عاشقانه

دستانم تشنه ی دستان توست شانه هایت تکیه گاه خستگی هایم با تو می مانم
 بی آنکه دغدغه های فردا داشته باشم زیرا می دانم فردا بیش از امروز دوستت خواهم داشت
 

می دانم روزی با تن خسته و خیس ، سوار بر قطرات درشت باران بر ناوادنهای
 چشمم فرود می آیی در میان انبوه مژگانم میزبان خواهم بود و در آن لحظه چشمانم
 را برای همیشه می بندم تا دیگر دوریت را حس نکنم
 
 
چه زیباست بخاطر تو زیستن وبرای تو ماندن وبه پای تو سوختن وچه تلخ
 وغم انگیز است دور از تو بودن برای تو گریستن وبه عشق ودنیای تو نرسیدن
 ای کاش میدانستی بدون تو وبه دور از دستهای مهربانت زندگی چه ناشکیباست

 



شب برای چیدن ستاره های قلبت خواهم آمد. بیدار باش من با سبدی
پر از بوسه می آیم و آن را قبل از چیدن روی گونه هایت می کارم تا بدانی ای خوبم دوستت دارم  

 
عشق ورزیدن ضمانت تنها نشدن نیست


 من از طرز نگاه تو امید مبهمی دارم، نگاهت را مگیر از من...که با آن عالمی دارم!  

 
کاش زندگی شعر بود تا برایش یک دنیا شعر می سرودم تا با آهنگش در خلوت
 بی کسی هایش هیچوقت تنها نماند کاش زندگی قصه بود تا برایش یک دریا
قصه می گفتم تا همسفر با ماهیهای آزاد همیشه اقیانوس خوشبختی را پیدا کند


یادگارهای سبز سالهای بهار افشان تیک تیک لحظه های دور از تو و عبور
 غریبانه ترین چکاوک های عاشق... مسافر! انتقام غریبی است رفتنت!!


[+] نوشته شده توسط احد در 21:31 | |







عهد بسته ام...

عهد بسته ام...

 

تا چشمانت را دیدم دلم لرزید!

تا تو را دیدم دیگر چشمهای جز تو کسی را ندید!

پرنده ی تنها از قفس دلم پرید...

قلبم صدای تپشهای قلبت را شنید ، سرنوشت لبخندی زد و گفت شما عاشقید!

قلبم دوباره به لرزه افتاد ، قناری عشق ، ترانه عاشقی را سر داد...

شعرهایم بوی تو را میداد ، خسته نمیشدم هیچگاه از لحظه دیدار....

با این قلب و دلت عهدی بستم به نام عشقت!

چشمهایم خیره به چشمت ، دستم درون دستت ،

به خدا همیشه وفادار میمانم به عشقت!

این خزان با تو بهاری شده ، دلم برایت تنگ شده ،

در کنار تو بودن تنها آرزویم شده ، نامت ورد زبانم شده

عشق تو بهانه ای برای بودنم شده ، رفتنت کابوس هر شبم شده !

خلاصه اینکه اگر باشی ، من زنده ام ، اگر نباشی به خدا میمیرم!

قلبم میشنود صدای تپشهای قلبت را ، قلبم زنده است ،  

با همین صدا ، با همین نوای آشنا....

با قلبت عهد بستم که همیشه عاشقت بمانم ، هیچگاه جز نام تو ،

اسم کسی دیگر را بر زبان نیاورم ،

تو اولین و آخرین عشق منی ، عهد بسته ام هیچگاه بهانه نیاورم!


[+] نوشته شده توسط احد در 23:30 | |



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 10 صفحه بعد