نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





خدایا ...

خدايا كمكم كن تا ، به همه لبخند بزنم ، اما براي او گريه كنم

 

 

خدايا كمكم كن تا ، مغرور باشم ، اما براي او غرورم را له كنم

 

خدايا كمكم كن تا ، همه را ياري كنم ، اما او را غمخواري كنم

 

 

خدايا كمكم كن تا ، قوی و صبور باشم ، اما خود را فداي او سازم

 

 

خدايا كمكم كن تا ، با همه دوست باشم ، اما به او عشق بورزم

 

خدايا كمكم كن تا ، با آدم ها زندگي كنم ، اما براي او بميرم.

********************

 


[+] نوشته شده توسط احد در 22:20 | |







عشق

 ....................عشق....................

عشق عشق .......................................................یعنی خلوت و راز و نیاز
عشق یعنی..........................................محبت و سوز و گداز
عشق یعنی ........................سوز بی ماوای ساز
عشق یعنی ....نغمه ای از روی ناز


عشق یعنی .............................................................کوی ایمان و امید
عشق یعنی ...................................... یک بغل یاس سپید
عشق یعنی ......................... یک ترنم از یه یار
عشق یعنی ..... سبزی باغ و بهار


عشق یعنی   ...........................................................  لحظه دیدار یار
عشق یعنی............................................  انتهای انتظار
عشق یعنی........................ وعده بوس و کنار
عشق یعنی یک تبسم بر لب زیبای یار


عشق یعنی  ....................................................... حس نرم اطلسی
عشق یعنی...................................... با خدا در بی کسی
عشق یعنی......................... همکلام بی صدا
عشق یعنی.........بی نهایت تا خدا


عشق یعنی   ........................................................... انتظار و انتظار
عشق یعنی .................................... هر چه بینی کس یار
عشق یعنی................... شب نخفتن تا سحر
عشق یعنی .... سجده ها با چشم تر


عشق یعنی ....................................................... دیده بر در دوختن
عشق یعنی .....................................از فراقش سوختن
عشق یعنی ..................... سر به در اویختن
عشق یعنی.... اشک حسرت ریختن


عشق یعنی ..................................................... لحظه های ناب ناب
عشق یعنی ........................................لحظه های التهاب
عشق یعنی ............................ بنده فرمان شدن
عشق یعنی ............تا ابد رسوا شدن


عشق یعنی  ............................................ گم شدن در کوی دوست
عشق یعنی ............................. هر چه در دل آرزوست

...................................عشق..........................................

 


[+] نوشته شده توسط احد در 10:30 | |







ܓܓܨدلمــو دادم...ܓܓܨ

 

دلمــو دادم بــه تــو تــا مـــا بشيــم

دلمــو دادم بــه تــو تــا ديگــه تنهــا نباشيــم

دلمــو دادم بــه تــو چــون تو چشــات دريا رو ديــدم

دلمــو دادم بـه تو تــا همــه وقت يــار هميشگيــم بــاشي

دلمــو دادم بــه تــو چــون ميـــدونم تنهـــام نــمي ذاري

دلمــو دادم بــه تـــو تــا احســاسم رو گم نكنــم

دلمــو دادم بــه تــو تــا آرزوهـــام بــشي

دلمــو دادم بــه تــو تـا يــكي بشيـــم

دلمــو دادم بــه تــو تنهــا تــو

دلمــو دادم بــه تــو

تنهـــا تــو

 


[+] نوشته شده توسط احد در 10:20 | |







بارون


[+] نوشته شده توسط احد در 12:33 | |







سوره عشق

 خدایا


جای سوره ای به نام ” عشق ” در قرآنت خالیست


که اینگونه آغاز میگرد


و قسم به روزی که قلبت را می شکنند و جز خدایت مرهمی نخواهی یافت


خدایا


فاصله ها هیچوقت دوست داشتن را کمرنگ نمیکنند بلکه دلتنگی را بیشتر میکند

 

خدایا


چرا دل های پاک خطا نمی کنند


فقط سادگی می کنند و امروز سادگی پاکترین خطای دنیاست

 

خدایا

 

برای خرید عشق هر کس هر چه داشت گذاشت


دیوانه هیچ نداشت و گریست


گمان کردند چون هیچ ندارد می گرید


اما هیچ کس ندانست که بهای عشق اشک است

 


[+] نوشته شده توسط احد در 18:6 | |







خدا...........

خدا جون میشه تو امشب منو تو بغل بگیری؟

بگی آروم توی گوشم دیگه وقتشه بمیری


خدا جون میگن تو خوبی ، مثل مادرا می مونی


اگه راست میگن ببینم
عشق من کجاست میدونی؟

خدا جون میشه یه کاری بکنی به خاطر من؟

من می خوام که زود بمیرم آخه سخته زنده موندن

من که تقصیری نداشتم پس چرا گذاشته رفته؟


خدا جون تو تنها هستی میدونی
تنهایی سخته

زنده بودن یا مردن من واسه اون فرقی نداره

اون می خواد که من نباشم، باشه ،اشکالی نداره

خدا جون می خوام بمیرم تا بشم همیشه راحت

خدا میمیرم ولی منتظرش میمونم تو قبر تا قیامت...


[+] نوشته شده توسط احد در 17:23 | |







ای خدا دیگه خستم

من تو دنیام خیلی تنهام

عاشق یکی شدم که ندید عاشق شده چشمام




کاشکی من بهش
میگفتم که نگاش دلم رو برده

از همون روزی که
رفته دل توی تنهایی مونده




حالا بعد از اون
که رفته دیگه عشق معنی نمیده

توی
تنهایی نشستم خندمو هیچکی ندیده




دیگه هیچکس توی
قلبم نه دیگه میاد نه میره

کاش
میدونست وقتی اون نیست دل بیچاره میمیره




وقتی لبخندی
میزد بهم دنیارو بهم میدادن

هرکسی ماهارو
میدید میگفت اینا خیلی شادن




کاشکی
لبخندی نمیزد حتی یک تبسم ریز

کاشکی یک لحظه
میومد باچشاش مرگمو میدید




میدونم یه
روزی میاد ولی اون روز خیلی دیره

خیلی وقته زیر خاکم میبینه نیستم و میره

 

 

ولی افسوس ....


[+] نوشته شده توسط احد در 17:16 | |







دیدی آخرش..

دیدی آخرش منو گذاشتو رفت،از زمین قلبمو بر نداشت و رفت

 

دیدی آخرش منو دیوونه کرد،واسه رفتن همینو بهونه کرد

 

دیدی اون وعده هایی که رنگی بود،تمومش فقط واسه قشنگی بود

 

دیدی اون که دلموبهش دادم،رفت و ازچشمای نازش افتادم

 

دیدی اونی که میگفت مال منه،دم آخر نیومد سر بزنه

 

دیدی خط زد اسممو ازدفترش،رفت و اسفند نزدم دور سرش

 

دیدی اون نخواست برم به بدرقش،دیدی که باختم توی مسابقش

 

دیدی مهربونیا رو زد کنار،رفت و چشمامو گذاشت تو انتظار

 

دیدی رفت گذاشت به پای سرنوشت،گفت شاید ببینمت توی بهشت



[+] نوشته شده توسط احد در 17:1 | |







به عشق تو گلم

به امید تو دل به آسمان بستم

 

به یاد تو به آسمان نگاه میكنم

 

به عشق تو شب ها را تا سحر بیدار میمانم

 

مینویسم درد دلم را تا فردا برایت بخوانم

 

به هوای تو به آسمان تاریك خیره میشوم تا شاید چهره زیبای تو را ببینم

 

واقعیت این است كه دلم برای تو تنگ شده

 

حقیقت این است كه دلم به انتظار دوباره دیدن تو نشسته

 

دلتنگ چشمهایت

 

دست های مهربانت

 

به لحظه ای می اندیشم كه بتوانم پرواز كنم

 

و به سوی تو بیایم

 

تازه فهمیدم كه چقدر تو برایم عزیز و مقدسی

 

ای سرچشمه خوبی ها و پاكی ها

 

به هوای تو در این شب دلتنگی سر به هوا شدم

 

چشم های بهانه گیر، دست های خالی ،شانه های پر از نیاز

 

نه یك لحظه، نه یك روز، حرف از یك عمر دلتنگیست

 

انگار عمریست كه دلتنگم

 

ساده تر بگویم دلم میخواهد كه همیشه در كنارم باشی


[+] نوشته شده توسط احد در 16:55 | |







اگردیدی

اگر میبینی که زنده ام ، نفــــــس میکشم ، تنها به خاطر وجود توست...

 


اگـر میبینی شــــــادم ، خندانم ، با وجود این همه غم و غصه در دل دارم


تنها به امید بودن توست ...


اگـــــــــر میبینی آرامم ،‌بی تابم ، سر به زیر ، ساکت و گوشه گیرم ،‌فقط


از سوی تو در دلم نشسته است ...


اگر دیدی گریانم ، خسته ام ، شکسته ام ، پریشانم ، بدان که بدجور دلم


هــــــــــوای تو را کرده است و دلـــــــم دیگر طاقت دوری را ندارد...!


اگر دیدی نیستم ، نه صــــــــدایی و نه خبری از مــــــن نیست بدان که


از عشق تو مرده ام


[+] نوشته شده توسط احد در 16:52 | |







ای خدا دیگه خستم

من تو دنیام خیلی تنهام

عاشق یکی شدم که ندید عاشق شده چشمام




کاشکی من بهش
میگفتم که نگاش دلم رو برده

از همون روزی که
رفته دل توی تنهایی مونده




حالا بعد از اون
که رفته دیگه عشق معنی نمیده

توی
تنهایی نشستم خندمو هیچکی ندیده




دیگه هیچکس توی
قلبم نه دیگه میاد نه میره

کاش
میدونست وقتی اون نیست دل بیچاره میمیره




وقتی لبخندی
میزد بهم دنیارو بهم میدادن

هرکسی ماهارو
میدید میگفت اینا خیلی شادن




کاشکی
لبخندی نمیزد حتی یک تبسم ریز

کاشکی یک لحظه
میومد باچشاش مرگمو میدید




میدونم یه
روزی میاد ولی اون روز خیلی دیره

خیلی وقته زیر خاکم میبینه نیستم و میره

 

ولی افسوس ....


[+] نوشته شده توسط احد در 12:36 | |







وصال

هنوز وقتی بارون میاد دلم عشق تو رو میخواد

میگم به هر قطره بارون که به دیدنم بیان

عكس و تصاویر زیبا برای زیباسازی وبلاگ شما -------------- بهاربیست دات كام ------------- bahar22.com ------------ عكس تصاویر زیباسازی وبلاگ فارسی

ز هوشیاران عالم هر که را دیدم غمی دارد

دلا دیوانه شو دیوانگی هم عالمی دارد

عكس و تصاویر زیبا برای زیباسازی وبلاگ شما -------------- بهاربیست دات كام ------------- bahar22.com ------------ عكس تصاویر زیباسازی وبلاگ فارسی

سفر کردم که از یادم بری دیدم نمیشه

آخه عشق یک عاشق با ندیدن کم نمیشه

عكس و تصاویر زیبا برای زیباسازی وبلاگ شما -------------- بهاربیست دات كام ------------- bahar22.com ------------ عكس تصاویر زیباسازی وبلاگ فارسی

پری بودی و با ما ناز کردی

به ناز و عشوه عشق آغاز کردی


 


[+] نوشته شده توسط احد در 12:22 | |







عشقم,وجودم

 

یک پنجره برای دیدن

یک پنجره برای شنیــــــــــــــــــدن

یک پنجره که مثل حلقه ی چاهــــــــــــــــــــــــی

در انتهای خود به قلب زمین می رســـــــــــــــــــــــــــــــــــــد

و باز می شود به سوی وسعت این مهربانی مکرر آبی رنـــــــــــــــــــــــگ

یک پنجره که دست های کوچک تنهایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی را

از بخشش شبانه ی عطر ستاره های کریــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم

سرشار می کنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد

و می شود از آنجـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا

خورشید را به غربت گل های شمعدانی مهمان کــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرد

یک پنجره برای من کافیســــــــ*ـ*ـ*ـ*ــــــــ*ـ*ـ*ـ*ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت

*ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ*ـــ ـــــ ــــــ ـــــ ـــــ ــــ ـــــ*ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ*

*ــــــــــــــــــــــــــــــ*ــــــ ـــــ ــــ ـــــ ــــ ـــ*ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ*

*ـــــــــــــــــــــــــ *ــــ ـــ ــــ ــــ ـــ*ــــــــــــــــــــــــــــــــ*

*ـــــــــــــــــــــــــ*ــ ـــ ـــ ـ*ـــــــــــــــــــــــــــــ*

*ــــــــــــــــــــــ*ـ ـ*ـــــــــــــــــــــــ*

*ـــــــــــــــــــــ*ــــــــــــــــــــ*

*ـــــــــــــــــــــــــــــ*

*ــــــــــــــــ*

*ــــــ*

 

 

شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی تو را با لهجه ی گل های نیلوفر صدا کردم.
تمام شب برای باطراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم.
پس ازِ یک جستجوی نقره ای در کوچه های آبی احساس تو را از بین گل هایی که در تنهایی ام رویید با حسرت جدا کردم
و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی دلم حیران و سرگردان چشمانی ست رویایی
و من تنها برای دیدن زیبایی آن چشم تو را در دشتی از تنهایی وحسرت رها کردم
همین بود آخرین حرفت و من بعد از عبور تلخ و غمگینت حریم چشمهایم را به روی اشکی از جنس غروب ساکت و نارنجی خورشید وا کردم
نمی دانم چرا رفتی؟
نمی دانم چرا ، شاید خطا کردم
و تو بی آن که فکر غربت چشمان من باشی
نمی دانم کجا ، تا کی ، برای چه ،
ولی رفتی و بعد از رفتنت باران چه معصومانه می بارید
نمی دانم چرا ؟ شاید به رسم و عادت پروانگی مان باز برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم...!!.

 


[+] نوشته شده توسط احد در 11:52 | |







:: تــکـــیــه گــــاه

میخواهم امروز با دست دل بر اوراق قلبت سخنی را بنگارم

میخواهم با زبان جان سخنی را بر گوش هستی ات نجوا کنم

سخنی که از قلب برخاسته است و میخوام که بر جان بنشانم

سخنی که از منتهای وجودم بر می خیزد

و می دانم که تا منتهای هستی تو پیش خواهد رفت

گوش کن این صدای قلب من است که می گوید:

تنها سنگ صبور و صیاد دل مــــن تو تنها کسی هستی که بر جانم نشستی

تپش قلبت را در قلب خود احساس میکنم

و عشقی به پهنا و بزرگی گیتی و بلکه فراتر از آن به تو دارم

نازنین یگانه من
نگاهت را از من بر مگیر كه بی آن تنهاترینم

و كلامت را از من دریغ مدار كه

سكوت تو ، لحظه هایم را از هم می درد

و لبخندت را از من پنهان نكن

كه خنده ات شكوفه های عشقم را به ثمر می رساند

گامهایت را استوار ساز و شانه هایت را تكیه گاهم كن

كه بی تو پرپر می شوم از تمام خزانهای نیامده...


[+] نوشته شده توسط احد در 20:41 | |







:: فــقــط بـــــرای تــــو

بدنبال واژه ای می گردم که تو را در آن بیابم ...

و این عشق ما گشوده شود

و ثانیه های گمشده ام را معنایی تازه بخشد

من ...

سالیان دراز در ساحل قلبم ، به جستجوی تو دل بستم

و تو را یافتم ...

و اکنون ، تو ، بهانه ی لحظه های تنهایی من هستی

 

و حرمت نفسهایت ، بهار را برایم تداعی می کند

پس ...

زیباترین لحظاتم را به پای ساده ترین دقایقت می ریزم

 

تا بدانی ...

تو را برای تو دوست دارم و زندگی را برای نفسهای تو....


[+] نوشته شده توسط احد در 20:30 | |







:: تـــو را مـــن دوســـت مــیـدارم

 

معشوق جاودان من

در خلوت شبانه ام

در لحظه های اشک و سکوت و تنهایی ام

و در تمام ثانیه هایی که نامت بر زبانم جاری است

یاد و خاطره توست که مرا زنده نگه می دارد

تمام قلبم لبریز از مهر توست

و من این میراث را تا ابد زنده نگه خواهم داشت

تا آخرین نفس

من در این روزهای با تو بودن

به زیر سقف نگاهت رشد کردم و بالیدم

و آسمان قلبت را

تا بی نهایت عشق پیمودم

و رسیدم به آرامشی ابدی

به رؤیایی حقیقی

من دوست دارم از تو بگویم

ای جلوه یی از آرامش

من دوست دارم از تو شنیدن را

تو لذت نادر شنیدن باش

تو از شباهت به زیبایی

بر دیده تشنه ام تو دیدن باش


[+] نوشته شده توسط احد در 20:18 | |







:: بــی واژه تــو را دوســـت دارم

نگاهت آویخته است

بر کنار تمام سایه‌های خیالم

چشمانت همچنان مرا می‌کاود

یاد نگاهت با من است هر جا که باشم

من و تو

آرامش و سکوت

در خلوتی دور

آسمانی ابری

باران گه گاه

روشنایی شمعی

آرزوی من چیزیست به همین سادگی ...

سنگی بگذار بر کلمات من

چراغی روشن کن

دانستم بی واژه تو را دوست دارم ...

به چشمان تو که فکر میکنم

گویا ثانیه ها از رفتن باز می ایستند

تو مرا از عمق خودم بیرون میکشی ، از ذره های وجودم ، از ثانیه های بودنم

مرا از من میگیری و به درون جاذبه چشمان خودت میکشی

من دیگر در چشمان توام

به چشمانت که مینگرم خودم را میبینم

آری من دیگر در چشمان تو ام

من زندگی ام وهمه احساسم...برای توست...!

 


[+] نوشته شده توسط احد در 20:13 | |







:: پـیـونــدم بــزن

مــــاه را

بیشــــتر از همه دوست می داشتی

و حالا

ماه هر شب

تـــو را به یاد مـــن می آورد

می خواهم فراموشت کنم

اما این مــــاه

با هیچ دســـتمالی

از پنجــــره پــاک نمی شـــود!!...


*****

صدای قــلــــب نیست ...

صدای پای تو است كه شب ها در سینه ام می دوی ....!!

كافیست كمی خسته شوی .....

كافیست كمی بایستی ....!


*****

دسـت هایم تـو را می بینند...

چشـمانم لمسـت می كنند...

و لبهـایم تـو را می بوینـد...!

اجـزایم گُم شـده اند!

حكایـت تنهـایی روزهاسـت كه با ماســت...

از خـودم جـدایم

تنــها!

اما به تـو پیوســته!

پیـوندم بزن...


[+] نوشته شده توسط احد در 20:4 | |







:: بـــبـــار

مقابل دریا كه می رسم

فقط برای چشمهایت دعا می كنم

اما تو هرگز مستجاب نمی شوی

ببار ...


ببار كه باز باورت كنم


ببار در همین كوچه پس كوچه های بارانی


ببار در همین كوچه مهتاب


راستی قرارمان


"
همان ساعت "نمی دانم


ساعت لجوجی كه هیچ عقربه ای


روی شانه هایش به خواب نمی رود


یادت نرود


تو ، همیشه فرصت كوتاه منی برای شعر


تا می آیم زمزمه ات كنم


زود تمام می شوی

می دانم سالهاست


ساعت قرارمان

یك دقیقه به هیچ است


و من همیشه فقط یك دقیقه


دیر می رسم .....

 


[+] نوشته شده توسط احد در 19:56 | |







دلم

دلم برای کسی تنگ است

که چشم های قشنگش را

به عمق آبی دریا می دوخت

و شعرهای قشنگی چون پرواز پرنده ها می خواند

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

دلم برای کسی تنگ است

کسی که خالی وجودم را از خود پر می کرد

و پری دلم را با وجود خود خالی

دلم برای کسی تنگ است

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

کسی که بی من ماند

کسی که با من نیست

دلم برای کسی تنگ است

که بیاید

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

و به هر رفتنی پایان دهد

دلم برای کسی تنگ است

که آمد

رفت

.... و پایان داد

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

کسی....

کسی که من همیشه دلم برایش تنگ می شود...


[+] نوشته شده توسط احد در 19:53 | |







.........عشق اول

 

خیلی سخته که بغض داشته باشی ، اما نخوای کسی بفهمه ...

 

خیلی سخته که عزیزترین کست ازت بخواد فراموشش کنی ...

 

خیلی سخته که سالگرد آشنایی با عشقت رو بدون حضور خودش جشن بگیری ...

 

خیلی سخته که روز تولدت ، همه بهت تبریک بگن جز اونی که فکر می کنی به خاطرش زنده ای ...

 

خیلی سخته که غرورت رو به خاطر یه نفر بشکنی ، بعد بفهمی دوست نداره ...

 

خیلی سخته که همه چیزت رو به خاطر یه نفر از دست بدی ، اما اون بگه :

نمی خوامت. . .

 


[+] نوشته شده توسط احد در 19:31 | |







دفتر عشـــق كه بسته شـد

دفتر عشـــق كه بسته شـد
ديـدم منــم تــموم شــــــــــــــــــدم
خونـم حـلال ولـي بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدون
به پايه تو حــروم شــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم
اونيكه عاشـق شده بـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــود
بد جوري تو كارتو مونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
براي فاتحه بهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
حالا بايد فاتحه خونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
تــــموم وســـعت دلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو
بـه نـام تـو سنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد زدم
غــرور لعنتي ميگفــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
بازي عشـــــقو بلـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم
از تــــو گــــله نميكنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
از دســـت قــــلبم شاكيــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
چــرا گذشتـــم از خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــودم
چــــــــراغ ره تـاريكــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــيم
دوسـت ندارم چشماي مــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن
فردا بـه آفتاب وا بشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه
چه خوب ميشه تصميم تــــــــــــــــــــــــــــــــو
آخـر مـاجرا بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــشه
دسـت و دلت نلــــــــــــــــــــــــرزه
بزن تير خــــــــــــــــــلاص رو
ازاون كه عاشقــــت بود
بشنواين التماسرو
ــــــــــــــــــــــ
ـــــــــــــــ
ـــــــــــ
ـــــــ

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

من / عشق

پاك                  يعني

سرزمين                      لحظه

يعني                                 بيداد

عشق                                     من

باختن                                                            عشق

زندگي                                                                               ليلي و

قمار                                                                                  مجنون

در                    عشق يعني ...      شدن

عشق

دل                                                                                       يعني

كلبه                                                                           وامق و

يعني                                                                      عذرا

عشق                                                              شدن

من                                     عشق

فرداي                                يعني

كودك                          مسجد

يعني               الاقصي

عشق /  من

عشق                                       آميختن                                           افروختن

يعني                              به هم        عشق                             سوختن

چشمهاي                      يكجا                    يعني                        كردن

پر ز                 و غم                            دردهاي             گريه

خون/

عشق                                     من

يعني                             الاسرار

كلبه                    مخزن

اسرار     يعني      

ووعشــــــــــــــــــــــــــــــــــق یعنی تو

 


[+] نوشته شده توسط احد در 14:45 | |







گفتم خدایا از همه دلگیرم

 

        

    گفت : حتی از من ؟

    گفتم خدایا دلم را ربودند

                                 گفت: پیش از من؟

      گفتم خدایا چقدر دوری

                                     گفت : تو یا من؟

          گفتم خدایا تنهاترینم

                                         گفت: پس من؟

             گفتم خدایا کمک خواستم

                                             گفت: از غیر من؟

                 گفتم خدایا دوست دارم

                                                 گفت: بیش از من؟

                       گفتم خدایا اینقدر نگو من

                                                       گفت: من توام تو من

 

 


[+] نوشته شده توسط احد در 14:35 | |







از عشق

 

 

از عشق

 

 

يك بار دختري حين صحبت با پسري كه عاشقش بود، ازش پرسيد

 

 

چرا دوستم داري؟ واسه چي عاشقمي؟

 

 

دليلشو نميدونم ...اما واقعا"*دوست دارم

 

 

تو هيچ دليلي رو نمي توني عنوان كني... پس چطور دوستم داري؟

 

 

چطور ميتوني بگي عاشقمي؟

 

 


من جدا"دليلشو نميدونم، اما ميتونم بهت ثابت كنم

 

 


ثابت كني؟ نه! من ميخوام دليلتو بگي

 

 


باشه.. باشه!!! ميگم... چون تو خوشگلي،

 

 

صدات گرم و خواستنيه،

 

 

هميشه بهم اهميت ميدي،

 

 

دوست داشتني هستي،

 

 

با ملاحظه هستي،

 

 

بخاطر لبخندت،

 

 

دختر از جوابهاي اون خيلي راضي و قانع شد

 

 

متاسفانه، چند روز بعد، اون دختر تصادف وحشتناكي كرد و به حالت كما رفت

 

 

پسر نامه اي رو كنارش گذاشت با اين مضمون

 

 


عزيزم، گفتم بخاطر صداي گرمت عاشقتم اما حالا كه نميتوني حرف بزني، ميتوني؟

 

 

نه ! پس ديگه نميتونم عاشقت بمونم

 

 

گفتم بخاطر اهميت دادن ها و مراقبت كردن هات دوست دارم اما حالا كه نميتوني برام اونجوري باشي، پس منم نميتونم دوست داشته باشم

 

 

گفتم واسه لبخندات، براي حركاتت عاشقتم
اما حالا نه ميتوني بخندي نه حركت كني پس منم نميتونم عاشقت باشم

 

 


اگه عشق هميشه يه دليل ميخواد مثل همين الان، پس ديگه براي من دليلي واسه عاشق تو بودن وجود نداره

 

 

عشق دليل ميخواد؟

 

 

نه!معلومه كه نه!!

پس من هنوز هم عاشقتم

 

 


[+] نوشته شده توسط احد در 13:27 | |







عشق آمدنیست نه آموختنی

 

عشق

عشق يعني سجده ها با چشم تر

عشق يعني شب نخفتن تا سحر

عشق يعني گم شدن پيدا شدن

عشق يعني غرق در رويا شدن

عشق يعني آتشي بر روي آب

عشق يعني خوش خيالي مثل خواب

عشق يعني حسرت ديدار تو

عشق يعني من شوم دلدار تو

 


[+] نوشته شده توسط احد در 12:41 | |







غریبی

کجا بــودي وقتي برات شکستـم             يخ زده بود شـاخه گُل تو دستـــم

کجــا بـودي وقتــي غريبــي و درد            داشت مـن تنها رو ديوونه ميـــکـرد

کجــا بودي وقتي کنـار عکســـات            شبا نشستم به هواي چشمـــات

کجا بــودي ببيني مــن ميســـوزم            عيــن چشــات سيـاهه رنـگ روزم

ســـرزنشــــاي مردمـــو شنيـــدم            هــر چــي که باورت نميشه ديـدم

کنـــايه هــاشونــو به جون خريدم            نبــود ستــاره ام شبـا گريه چيـدم

کجا بودي وقتي اشکــام ميريخت           خون جاي گريه از چشام ميـريخت

کجـــا بودي وقتـــي آبـــروم مـــرد           امــا به خـاطر چشات قسم خـورد

کجـــا بودي وقتي که پرپر شـــدم           سوختم و از غمت خاکستر شدم

                               خنده واسه هميشه از لبـام رفت

                          رسيدن از مرمر رويــاهـــــام رفت


[+] نوشته شده توسط احد در 22:13 | |







هنوزم دوستت دارم

میخام به یکی خودش

   میدونه کیه بگم با همه

  نامهربونیهات بازم میگم

         دوست دارم

     

      از عشق:

 

یك بار دختری حین صحبت با پسری كه عاشقش بود، ازش پرسید

چرا دوستم داری؟ واسه چی عاشقمی؟

دلیلشو نمیدونم ...اما واقعا"*دوست دارم

تو هیچ دلیلی رو نمی تونی عنوان كنی... پس چطور دوستم داری؟

چطور میتونی بگی عاشقمی؟


من جدا"دلیلشو نمیدونم، اما میتونم بهت ثابت كنم


ثابت كنی؟ نه! من میخوام دلیلتو بگی


باشه.. باشه!!! میگم... چون تو خوشگلی،

صدات گرم و خواستنیه،

همیشه بهم اهمیت میدی،

دوست داشتنی هستی،

با ملاحظه هستی،

بخاطر لبخندت،

دختر از جوابهای اون خیلی راضی و قانع شد

متاسفانه، چند روز بعد، اون دختر تصادف وحشتناكی كرد و به حالت كما رفت

پسر نامه ای رو كنارش گذاشت با این مضمون


عزیزم، گفتم بخاطر صدای گرمت عاشقتم اما حالا كه نمیتونی حرف بزنی، میتونی؟

نه ! پس دیگه نمیتونم عاشقت بمونم

گفتم بخاطر اهمیت دادن ها و مراقبت كردن هات دوست دارم اما حالا كه نمیتونی برام اونجوری باشی، پس منم نمیتونم دوست داشته باشم

گفتم واسه لبخندات، برای حركاتت عاشقتم
اما حالا نه میتونی بخندی نه حركت كنی پس منم نمیتونم عاشقت باشم


اگه عشق همیشه یه دلیل میخواد مثل همین الان، پس دیگه برای من دلیلی واسه عاشق تو بودن وجود نداره

عشق دلیل میخواد؟

نه!معلومه كه نه!!

پس من هنوز هم عاشقتم

نظره تو چیه؟

 

 

 


[+] نوشته شده توسط احد در 21:2 | |







انتظار

 
نبودنت بهترین بهانه است برای اشک ریختن ...

ولی کاش بودی تا اشکهایم از شوق دیدارت سرازیر میشد ...

کاش بودی و دستهای مهربانت مرهم همه دلتنگیها و نبودنهایت میشد ...

کاش بودی تا سر به روی شانه های مهربانت می گذاشتم

و دردهایم را به گوش تو میرساندم... بدون تو عاشقی برایم عذاب است

میدانم که نمیدانی بعد از تو دیگر قلبی برای عاشق شدن ندارم...

کاش میدانستی که چقدر دوستت دارم و بیش از عشق بر تو عاشقم...

میدانی که اگر از کنارم بروی لحظه های زندگی برایم پر از درد و عذاب میشود

میدانم که نمیدانی بدون تو دیگربهانه ای نیست برای ادامه ی زندگی جزانتظار آمدنت ...

انتـــــــــــــــــــــــــــــظار ...

شش حرف و چهار نقطه ! کلمه کوتاهيه . اما معنيش رو شايد سالها طول بکشه تا بفهمي !

تو اين کلمه کوچیک ده ها کلمه وجود داره که تجربه کردن هر کدومش دل شير مي خواد!

تنهايي ، چشم براه بودن ، غم ؛غصه ، نا اميدي ، شکنجه رو حي ،دلتنگی ، صبوری ، اشک بیصدا ؛

هق هق شبونه ؛ افسردگي ، پشيموني، بي خبري و دلواپسي و .... !

براي هر کدوم از اين کلمات چند حرفي که خيلي راحت به زبون مياد

و خيلي راحت روي کاغذ نوشته ميشه بايد زجر و سختي هايي رو تحمل کرد

تا معاني شون رو فهميد و درست درک شون کرد !!!

متنفرم از هر چیزی که زمان را به یاد من میاورد... و قبل از همه ی اینها متنفرم

از انتظار ... از انتـــــ ــــــــ ــــــ ـــــظار متــــــنـــــفــــــرم


[+] نوشته شده توسط احد در 22:50 | |







دلتنگي




سلام...

سلامی گرم تقدیم به کسی که خیلی دوستش دارم...

سلامی به نیمه گمشده ام...

سلام عشق من...

میخوام برات بنویسم ...

میخوام که برات بخونم ....

خیلی حرفا تو دلم نگفته مونده حرفهایی که به هیچکس نمیتونم بزنم

خیلی چیزا هست که دوست دارم بهت بگم ولی نمیتونم ...نمیتونم

دلم برات تنگ شده نمیدونم الان کجایی و داری چی کار میکنی ولی

دوست دارم که

بدونی دوست دارم که بفهمی یکی هست که لحظه لحظه زندگیشو به

خاطر وجود تو

زندگی میکنه...

نمیتونم چیزی بهت بگم تمام حرف ها و احساساتمو تو خودم سرکوب

میکنم

میترسم... میترسم که یه دفعه قلبم عقلمو شکست بده ...

میترسم که همه چیزو بهت بگم و تو رو از دست بدم ...من سر دو

راهی موندم

درست نمیدونم که چی میخوام ولی اینو خوب میدونم که به وجودت

احتیاج دارم

بهت احتیاج دارم چون دوست دارم ...

دوست دارم که کنارم باشی ولی تو نیستی ...

خیلی دعا کردم که بتونم مدت بیشتری باهات باشم نمیتونستم قبول

کنم که برای

همیشه ازت جدا بشم خیلی دعا کردم...

خدا جواب دعامو داد خدا کمکم کرد ....دستمو گرفت اجازه نداد که

بیشتر از این بشکنم

خدا منو دید ....دید که از عشق تو کمرم بد جور شکسته دید که قلبم ت

و رو میخواد

خدا همه رو دید ...اون بود که کمکم کرد تا دوباره کنارت باشم

تا دیروز از خدا میخواستم که یه کاری کنه که بتونم بازم کنارت باشم ...

فقط همینو از خدا میخواستم ...نمیدونستم چرا؟

وقتی دلیلشو از خودم میپرسیدم میگفتم که بهت عادت کردم ولی...

ولی امروز که دیدمت دلیل واقعی عشق رو فهمیدم برای یک لحظه

عشق رو تو وجودم

حس کردم ...اره... من تو رو میخواستم ....تو رومیخواستم ولی نه به

این خاطرکه بهت

عادت کرده بودم به این خاطر که دوست داشتم هنوزم دوست دارم

هنوزم برای دیدنت

لحظه شماری میکنم هنوزم وقتی میبینمت قلبم تند تند میزنه هنوزم

وقتی یادت

می افتم اشک تو چشمام جمع میشه ...

هنوزم دوست دارم که دستاتو بگیرم ...دوست دارم فقط نگات کنم

وقتی بهم نزدیک میشی دوست دارم بهت بگم که دوست دارم ولی

نمیتونم ...

شب و روز از خدا میخوام همون طور که مهر تو رو تو دلم انداخته مهر

منم تو دلت بندازه

دیگه نمیدونم که چی بگم وقتی میخوام گریه گنم اشکام پایین نمیاد

چشمام این

اجازه رو بهم نمیدن که گریه کنم ...

گریه نمیکنم نه اینکه سنگم گریه غرورمو بهم میزنه وقتی میخوام گریه

کنم اونقدر به تو

و خاطراتت فکر میکنم تا گریم بگیره خاطراتت تنها چیزیه که گریم

میندازه...

وقتی یادم به روزای گذشته می افتم دلم اتیش میگیره دوست دارم که

مال من باشی

ولی دوست ندارم که به زور نگهت دارم دوست دارم خودت بیای

طرفم ...

دلم خیلی برات تنگ شده تو وقتی هستی ولی دوری از من نه میشه

زنده باشم نه

بمیرم حس عجیبیه نمیدونم چطوری برات توصیفش کنم ....

برات چند بیت شعر مینویسم که بیانگر تمام احساساتمه :



میخواستم بهت بگم چقدر پریشونم دیدم خود خواهیه...دیدم نمیتونم

تحمل میکنم بی تو به هر سختی به شرطی که بدونم شاد و

خوشبختی

به شرطی بشنوم دنیا ارومه که دوسش داری از چشمات معلومه

یکی اونجاست شبیه من یه دیوونه که بیشتر از خودم قدرتو میدونه

چیکار کردی که با قلبم به خاطر تو بی رحمم؟

تو میخندی...چه شیرینه...گذشتن.... تازه می فهمم!

تو رو میخوام تموم زندگیم اینه دارم میرم ته دیوونگیم اینه

نمیرسه به تو حتی صدای من تو خوشبختی همین بسه برای من


[+] نوشته شده توسط احد در 22:43 | |







انتظار عاشق



منتظرت میمانم

میدانم که دیگر باز نخواهی گشت

هرچه که بود دیگه گذشته و زمان اون رو پشت سرگذاشته

میدانم که دیگر باز نخواهی کشت

اون چیزی که بین ما اتفاق افتاد

دیگه هرگز تکرار نخواهد شد حتی اگر هزارسال هم بگذرد

کافی نیست واسه فراموش کردن تو وخاطراتت رو از ذهنم محو کردن

و اکنون من اینجا هستم

تلاش میکنم که دره ها را به شهر بدل کنم

اسمان و دریا ها را در هم بیامیزم

میدانم که من اجازه دادم وباعث شدم که از من بگریزی

میدانم که تو رو از دست دادم

هیچ چیز دوباره مثل قلب نمیشه

هزار سال میتونه کافی باشه که منو ببخشی

من اینجا هستم عاشق تو...

از نفس افتاده زیر باری از عکسها و البوم ها

وسایل وخاطرات لحظات با تو بودن

نمیتونم درک کنم

دارم دیوونه میشم

دست و پامو گم کرده ام

نامه هایی که نوشتم هرگز نفرستادم

مهم گذشت زمان است و وفاداری من به تو

و اینکه هزار هزار سال کافی است برای عشق ورزیدن

اگر هنوز درباره من فکر میکنی مطمئنا میدونی که هنوز منتظر تو هستم


[+] نوشته شده توسط احد در 22:41 | |







عاشقانه دوست دارم


دلم گرفته یک ساعت از اخرین دیدارمون میگذره نمیدونم الان چه احساسی داری

نمیدونم به من فکر میکنی یا نه؟؟؟

از احساساتت خبر ندارم ولی مخوام بهت بگم ....

میخوام از خودم وقلب شکستم بگم میخوام از احساساتم برات بگم ...

اون قدر دوست دارم که وقتی بهت فکر میکنم به اوج میرسم اون قدر دوست دارم که قبل

از اینکه بخوام بیامو ببینمت حسابی به خودم میرسم...

اون قدر دوست دارم که وقتی به چشمات نگاه میکنم هیچی ازخدا نمیخوام ...

اون قدر دوست دارم که دوست دارم لحظه لحظه زندگیموکنارت باشم ... دوست دارم

که تمام روز کنارت باشم ....دوست دارم که حداقل برای یه بارم که شده دستاتو بگیرم

هر وقت میبینمت به خودم میگم اون قدر نگات میکنم که ازت سیر بشم ولی افسوس

که وقتی از کنارم رد میشی و میری وقتی فقط یه دقیقه میگذره دوباره تو رو میخوام ...

نمیدونی که چقدر در فراقت میسوزم ...فکر نمیکنم دردی بد تر از عاشقی باشه ...

هر وقت ازت جدا میشم تا وقتی که دوباره ببینمت دلم گرفته وکسلم هیچ چیز تو دنیا

وجود نداره که بتونه منو شاد کنه ...نمیدونم چرا؟؟؟

ای کاش از احساسم نسبت به خودت باخبر بودی ای کاش میدونستم که مشکلت چیه

یه مدتیه که خیلی تو خودتی ...میدونم که برای خودت نگرانی ولی به خدا قسم من از

خودت بیشتر میسوزم وقتی تو درد میکشی انگار من درد میکشم وقتی تو تو فکری...

منم ناخواسته میرم تو فکر وقتی تو حوصله نداری منم حوصله هیچ کس وهیچ چیزو

ندارم نمیتونم دوریتو تحمل کنم دارم میسوزم ولی تو از این سوختن بی خبری میدونم

که نمیدونی از عشقت دارم میسوزم ...

اگه میدونستی حتما برام یه کاری میکردی ...اون قدر مهربونی ...اون قدر سنگین و

باوقاری که نمیتونم راز دلمو بهت بگم اون قدر مهربونی که وقتی کنارتم تمام وجودم از

عشقت پر میشه ...

اون قدر مهربونی که عشق پاکتو بهم دادی ...

من تو رو میخوام چون تموم زندگیم اینه دارم میرم ته دیوونگیم اینه

صدای من بهت نمیرسه ولی همین که خوشبختی برام بسه ...

نمیدونم چی کار کردی که با قلبم به خاطر تو بیرحمم و نمیدونم چیکار کردی که اینقدر

دوست دارم ...

الان دارم به یادت اشک میریزم ...اره دارم برای تو گریه میکنم ولی تو از گریه من بی

خبری ... مواظب خودت باش ...یادت باشه که خیلی دوست دارم

عشقت همیشه با منه ...من هیچ وقت تنها نیستم عزیزم


[+] نوشته شده توسط احد در 22:17 | |







ساز شكسته را تو بگو چند مي خري


ديوانه ام ،تو عاشق در بند مي خري؟

کوه غمم ،تو کوه دماوند مي خري؟

صيد کمند زلف تو هستم ،به من بگو

آيا غزال زخمي در بند ،مي خري؟

من دلشکسته ي توام اي نازنين من

ساز شکسته را ،تو بگو چند مي خري؟

اي بهترين ،اسير شکر خنده ي توام

آيا اسير را به شکر خند مي خري؟

چون يوسفم به دست زليخاي عشق تو

هستي عزيز من و خداوند ،مي خري؟

ميل حرث نموده گياه دل من

يک قطعه زان ،به خاطر پيوند مي خري؟


[+] نوشته شده توسط احد در 22:11 | |







عشق زياد


دوستت دارم چون تو را می خواهم و تو نیز مرا می خواهی

دوستت دارم همچو طلوع عشق در سحرگاه عشق

دوستت دارم بیشتر از آنچه تصور میکنی

دوستت دارم همچو رهایی پرنده از قفس و پرواز پر غرور او در اوج آسمان ها

همچو امواج دریا که آرام به کنار ساحل می آیند و آرام نیز به دریا می روند

همچو اواخر زمستان که شکوفه های بهاری باز می شوند

همچو غنچه ای که آرام آرام باز می شود و گل می شود

دوستت دارم همچو مهتابی که شب های تیره و تار را با حضورش

پر از روشنایی می کند

دوستت دارم همچو چشمه ای در دل کوه که آرام جاری می شود

بر روی زمین و تبدیل به آبشاری می شود که از دل کوه سرازیر می شود


[+] نوشته شده توسط احد در 22:7 | |







باز امشب

 
باز امشب از خیال تو غوغاست در دلم

آشوب عشق آن قد و بالاست در دلم



خوابم شکست و مردم چشمم به خون نشست

تا فتنه ی خیال تو برخاست در دلم



خاموشی لبم نه ز بی دردی و رضاست

از چشم من ببین که چو غوغاست در دلم



من نالی خوش نوایم و خاموش ای دریغ

لب بر لبم بنه که نواهاست در دلم



دستی به سینه ی من شوریده سر گذار

بنگر چه آتشی ز تو برپاست در دلم



زین موج اشک تفته و توفان آه سرد

ای دیده هوش دار که دریاست در دلم



باری امید خویش به دلداری ام فرست

دانی که آرزوی تو تنهاست در دلم



گم شد ز چشم سایه نشان تو و هنوز

صد گونه داغ عشق تو پیداست در دلم


[+] نوشته شده توسط احد در 22:0 | |







عشق يعني


عشق یعنی با تو خواندن از جنون
 
عشق یعنی سوختنها از درون

عشق یعنی سوختن تا ساختن

عشق یعنی عقل و دین را باختن

عشق یعنی دل تراشیدن ز گل

عشق یعنی گم شدن در باغ دل

عشق یعنی تو ملامت کن مرا

عشق یعنی می ستایم من تو را

عشق یعنی در پی تو در به در

عشق یعنی یک بیابان درد سر

عشق یعنی با تو آغاز سفر

عشق یعنی قلبی آماج خطر

عشق یعنی تو بران از خود مرا

عشق یعنی باز می خوانم تو را

عشق یعنی بگذری از آبرو

عشق یعنی کلبه های آرزو

عشق یعنی با تو گشتن هم کلام

عشق یعنی انتظار یک سلام

عشق یعنی دستهایی رو به دوست

عشق یعنی مرگ در راهت نکوست

عشق یعنی شاخه ای گل در سبد

عشق یعنی دل سپردن تا ابد

عشق یعنی سروهای سربلند

عشق یعنی خارها هم گل کنند

عشق یعنی تو بسوزانی مرا

عشق یعنی سایه بانم من تو را

عشق یعنی بشکنی قلب مرا

عشق یعنی می پرستم من تو را

عشق یعنی آن نخستین حرفها

عشق یعنی در میان برفها

عشق یعنی یاد آن روز نخست

 
عشق یعنی هر چه در آن یاد توست


[+] نوشته شده توسط احد در 21:54 | |







دوستت دارم


سالها میگذرد از شب تلخ وداع

از همان شب که تو رفتی و به چشمان پر از حسرت من خندیدی

تو نمیدانستی

تو نمی فهمیدی

که چه رنجی دارد با دل سوخته ای سر کردن

رفتی و از دل من روشنایی ها رفت

لیک بعد از ان شب

هر شبم را شمعی روشنی می بخشید

بر غمم می افزود

جای خالی تو را میدیدم

می کشیدم آهی از سر حسرت و می خندیدم

به وفای دل تو

و به خوش باوری این دل بیچاره خود

ناگهان یاد تو می افتادم

باز می لرزیدم

گریه سر می دادم

خواب می دیدم من که تو بر میگردی

تا سر انجام شبی سرد و بلند

اشک چشمان سیاهم خشکید

آتش عشق تو خا کستر شد

یاد تو در دل من پرپر شد

اندکی بعد گذشت

اینک این من...تنها...دستهایم سرد است

قدرتم نیست دگر...تا که شعری گویم

گر چه تنها هستم

نه به دنبال توام

نه تو را می جویم

حال می فهمم من...چه عبث بود آن خواب

کاش می دانستم عشق تو می گذرد

تو چه آسان گفتی دوستت دارم را

و چه آسان رفتی...

کاش می فهمیدی وسعت حرفت را

آه...افسوس چه سود

قصه ای بود و نبود ..


[+] نوشته شده توسط احد در 21:41 | |







عشق وجنون

به خدا عشق به رسوا شدنش می ارزد
و به مجنون و به لیلا شدنش می ارزد


دفتر قلب مرا وا کن و نامی بنویس
سند عشق به امضا شدنش می ارزد


گرچه من تجربه‌ای از نرسیدن‌هایم
کوشش رود به دریا شدنش می ارزد


کیستم ؟ … باز همان آتش سردی که هنوز
حتم دارد که به احیا شدنش می ارزد


با دو دست تو فرو ریختنِ دم به دمم
به همان لحظه‌ی بر پا شدنش می ارزد


دل من در سبدی ـ عشق ـ به نیل تو سپرد
نگهش دار، به موسی شدنش می ارزد


سال‌ها گرچه که در پیله بماند غزلم
صبر این کِرم به زیبا شدنش می ارزد


[+] نوشته شده توسط احد در 21:36 | |







تو نیستی


تو نیستی...



و من خوب می‌دانم،



این دل گرفته هر چقدر هم ببارد



نه خزان تنهایی ام



می شود بهار



نه کویر سینه‌ام، لاله زار


و نه یأس واژه های ذهنم، یاس سپید!



اما...



بغض می شوم



تا ببارم...



شاید به کنج آسمان دلم



پیدا شوی



رنگین کمانم...!


[+] نوشته شده توسط احد در 21:30 | |







چرا پرواز نمی کنم...؟

 

من تمام سعی ام را می کنم تا روی کارهای روزانه ام متمرکز شوم. اما کودک بازیگوش ذهنم، به سوی تو لی لی می کند.

دیروز این اس ام اس ، روی صفحه تلفن همراهم جا خوش کرد:

پرنده لب تنگ ماهی نشسته بود و به ماهی نگاه می کردو می گفت :

سقف قفست شکسته ! چرا پرواز نمی کنی ؟

این اس ام اس پنج جمله ای ، آرامش زندگی ام را بهم زده است.

با خود فکر می کنم که چقدر پرنده در اطرافم وجود دارد!

و من

چه قدر ماهی هستم.

اطرافیانم مدام می گویند از قفس سرشکسته وابستگی تو بیایم بیرون.

اما من می دانم بیرون آمدن همان و مردنم همان

آخر یکی نیست به این پرنده های دلسوز بگوید کجای دنیا ماهی می تواند بدون آب زندگی کند؟!

من هر روز به فقس شکسته بالای سرم نگاه می کنم.

چندبار سعی کرده ام سرم را از آب بیرون نگه دارم و بپرم اما....

احساس خفگی تمام بدنم را قرق می کند.

من چند بار سعی کرده ام اما..... نمی شود به خدا...........

بگذریم از این حکایت پرنده و ماهی !

همان بهتر که بنشینم و با تمام توانم روی روز مرگی ام متمرکز شوم .

اما

مگر لی لی این کودک بازیگوش می گذارد.؟!

دلم برای سکوت دست هایت تنگ شده است . بی نهایت !!!

در این روزهای پر از دست های شلوغ و پر هیاهو،

دلم برای سکوت دست هایت تنگ شده ، عزیز تمام عیار من!

من هر روز به تو ودست های نجیبت فکر می کنم.

و

هر روز تکرار می شود در من پرواز هزار پرستوی سبز

بگذریم از این سطرهای همیشه!

بگذریم از این همه "دوستت دارم " هایی که تلبار شده اند در دهانم!

بگذریم از این تا به ابد حسرت!

بگذریم....

بگذار باران آواز بخواند روی چشم هایم !!!!


[+] نوشته شده توسط احد در 21:8 | |







من و تو


میدانستم عاشق بارانی ،

آنقدر اشک ریختم تا خورشید بتابد بر روی سیل اشکهایم ،

تا اشکهایم ابر شود و باران ببارد

این اشکهای من است که بر روی تو میبارد

آسمان با دیدن چشمهای من می نالد

عشق همین است و راه آن نفسگیر

باز هم میخواهم عشق را با تمام دردهایش،

دردهایی که درد نیست چون دوایش تویی

خیالی نیست دلتنگی ها و بی قراری هایش، چون چاره اش تویی

عزیز من تویی، در راز و نیازهایم تنها تویی

با تو بودن یعنی همین ،

یعنی من عاشقم بیشتر از تمام عشقهای روی زمین

عزیزم خیلی دوستت دارم ، تنها همین احساس است که در دل دارم

این کلام جاودانه را از من بپذیر ، در روزی که قلبم درونش غوغاست ،

این احساس صادقانه را از من بپذیر ، در روزی که حال من حال خودم

نیست


[+] نوشته شده توسط احد در 23:12 | |



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 10 صفحه بعد